رویش

۷ مطلب در اسفند ۱۴۰۲ ثبت شده است

دریا چه دل پاک و نجیبی دارد،

 بنگر که چه حالت غریبی دارد،

آن موج که سر به صخره ها می کوبد،

با من چه شباهت عجیبی دارد ...

شاخه باریشه خود حس غریبی دارد
 
باغ امسال،چه پاییز عجیبی دارد
 
غنچه ،شوقی به شکوفا شدنش نیست دگر
 
با خبر گشته که دنیا چه فریبی دارد
 
خاک کم آب شده،مثل کویری تشنه
 
شاید از جای دگر مزرعه شیبی دارد
 
سیب هر سال در این فصل شکوفا می شد
 
باغبان کرده فراموش که سیبی دارد
 
در دل باغ چه رازی است که در فصل بهار
 
باز از زردی پاییز نسیمی دارد

با سر انگشتان لرزان می نویسم نامه ای

تا بخوانی قصه ی پرغصه دیوانه ای

جای پای اشک بر هر سطور نامه ام

با جوابت چلچراغان می شود ویرانه ام

تا دل نشود عاشق
دیوانه نمی گردد
تا نگذرد از تن جان
جانانه نمی گردد
گریان نشود چشمی
تا آنکه نسوزد دل
بیهوده به گردِ شمع
پروانه نمی گردد
مولانا

ای راهب کلیسا دیـگر مــزن به نـاقوس

خاموش کن صدارا، نقاره می زند طوس

آیا مسیح ایران کــم داده مرده را جان

جانی دوبــاره بردار با ما بیا بـه پابـوس

آنجــا که خــادمینش از روی زائرینش

گرد سفــر بگیــرند با بال نــاز طاووس

خورشید آســمان ­ها در پیش گنبــد او

رنگــی ندارد آری چیزی شبیــه فانوس

رویــای ناتمامم ساعــات در حــرم بود

باقـــی عمر اما افســوس بود و کابـوس

وقتــی رسیدی آنجــا در آن حریم زیبا

زانو بزن به پای بیــدار خفته در طوس...

جوری تلاش کن!

که تمام کسانی که بهت می گفتن نمیشه، یه روز آرزوشون باشه در کنار تو باشند...

از قاون بالُن استفاده کن!

هرچیزی که بدرد بخور نیست را دور بریزید تا اوج بگیرید...