رویش

چهارشنبه, ۲۵ مرداد ۱۴۰۲، ۱۲:۳۰ ق.ظ

حرف گ

✺✺✺

گدایی در جانان به سلطنت مفروش

کسی ز سایه این در به آفتاب رود

✺✺✺

گدایی در میخانه طرفه اکسیریست

گر این عمل بکنی خاک زر توانی کرد

✺✺✺

گذار کن چو صبا بر بنفشه زار و ببین

که از تطاول زلفت چه بی‌قرارانند

✺✺✺

گذشت بر من مسکین و با رقیبان گفت

دریغ حافظ مسکین من چه جانی داد

✺✺✺

گر آمدم به کوی تو چندان غریب نیست

چون من در آن دیار هزاران غریب هست

✺✺✺

گر آن شیرین پسر خونم بریزد

دلا چون شیر مادر کن حلالش

✺✺✺

گر از این دست زند مطرب مجلس ره عشق

شعر حافظ ببرد وقت سماع از هوشم

✺✺✺

گر از این منزل ویران به سوی خانه روم

دگر آن جا که روم عاقل و فرزانه روم

✺✺✺

گر از سلطان طمع کردم خطا بود

ور از دلبر وفا جستم جفا کرد

✺✺✺

گر امانت به سلامت ببرم باکی نیست

بی دلی سهل بود گر نبود بی‌دینی

✺✺✺

گر انگشت سلیمانی نباشد

چه خاصیت دهد نقش نگینی

✺✺✺

گر این نصیحت شاهانه بشنوی حافظ

به شاهراه حقیقت گذر توانی کرد

✺✺✺

گر باده خوری تو با خردمندان خور

یا با صنمی لاله رخی خندان خور

✺✺✺

گر ببینم خم ابروی چو محرابش باز

سجده شکر کنم و از پی شکرانه روم

✺✺✺

گر بدانم که وصال تو بدین دست دهد

دین و دل را همه دربازم و توفیر کنم

✺✺✺

گر بدی گفت حسودی و رفیقی رنجید

گو تو خوش باش که ما گوش به احمق نکنیم

✺✺✺

گر بر فلکم دست بدی چون یزدان

برداشتمی من این فلک را ز میان

✺✺✺

گر برکنم دل از تو و بردارم از تو مهر

آن مهر بر که افکنم آن دل کجا برم

✺✺✺

گر بگویم که مرا حال پریشانی نیست

رنگ رخسار خبر می دهد از سر ضمیر

✺✺✺

گر به دیوان غزل صدرنشینم چه عجب

سال‌ها بندگی صاحب دیوان کردم

✺✺✺

گر به نزهتگه ارواح برد بوی تو باد

عقل و جان گوهر هستی به نثار افشانند

✺✺✺

گر به هر موی سری بر تن حافظ باشد

همچو زلفت همه را در قدمت اندازم

✺✺✺

گر به کاشانه رندان قدمی خواهی زد

نقل شعر شکرین و می بی‌غش دارم

✺✺✺

گر بهار عمر باشد باز بر تخت چمن

چتر گل در سر کشی ای مرغ خوشخوان غم مخور

✺✺✺

گر بود عمر به میخانه رسم بار دگر

بجز از خدمت رندان نکنم کار دگر

✺✺✺

گر پرتوی ز تیغت بر کان و معدن افتد

یاقوت سرخ رو را بخشند رنگ کاهی

✺✺✺

گر پیر مغان مرشد من شد چه تفاوت

در هیچ سری نیست که سری ز خدا نیست

✺✺✺

گر تو خواهی کز طرقیت دم زنی

پای باید بر سر عالم زنی

✺✺✺

گر تو فارغی از ما ای نگار سنگین دل

حال خود بخواهم گفت پیش آصف ثانی

✺✺✺

گر جان بدهد سنگ سیه لعل نگردد

با طینت اصلی چه کند بدگهر افتاد

✺✺✺

گر جان به تن ببینی مشغول کار او شو

هر قبله‌ای که بینی بهتر ز خودپرستی

✺✺✺

گر جلوه می‌نمایی و گر طعنه می‌زنی

ما نیستیم معتقد شیخ خودپسند

✺✺✺

گر چشمه زمزمی و گر آب حیات

آخر به دل خاک فرو خواهی شد

✺✺✺

گر چنین جلوه کند مغبچه باده فروش

خاکروب در میخانه کنم مژگان را

✺✺✺

گر چنین چهره گشاید خط زنگاری دوست

من رخ زرد به خونابه منقش دارم

✺✺✺

گر چه از کبر سخن با من درویش نگفت

جان فدای شکرین پسته خاموشش باد

✺✺✺

گر چه از کوی وفا گشت به صد مرحله دور

دور باد آفت دور فلک از جان و تنش

✺✺✺

گر چه افتاد ز زلفش گرهی در کارم

همچنان چشم گشاد از کرمش می‌دارم

✺✺✺

گر چه با دلق ملمع می گلگون عیب است

مکنم عیب کز او رنگ ریا می‌شویم

✺✺✺

گر چه بر واعظ شهر این سخن آسان نشود

تا ریا ورزد و سالوس مسلمان نشود

✺✺✺

گر چه بی‌سامان نماید کار ما سهلش مبین

کاندر این کشور گدایی رشک سلطانی بود

✺✺✺

گر چه پیرم تو شبی تنگ در آغوشم کش

تا سحرگه ز کنار تو جوان برخیزم

✺✺✺

گر چه جای حافظ اندر خلوت وصل تو نیست

ای همه جای تو خوش پیش همه جا میرمت

✺✺✺

گر چه حافظ در رنجش زد و پیمان بشکست

لطف او بین که به لطف از در ما بازآمد

✺✺✺

گر چه خورشید فلک چشم و چراغ عالم است

روشنایی بخش چشم اوست خاک پای تو

✺✺✺

گر چه دانم که به جایی نبرد راه غریب

من به بوی سر آن زلف پریشان بروم

✺✺✺

گر چه دوریم به یاد تو قدح می‌گیریم

بعد منزل نبود در سفر روحانی

✺✺✺

گر چه راهیست پر از بیم ز ما تا بر دوست

رفتن آسان بود ار واقف منزل باشی

✺✺✺

گر چه رندی و خرابی گنه ماست ولی

عاشقی گفت که تو بنده بر آن می‌داری

✺✺✺

گر چه شیرین دهنان پادشهانند ولی

او سلیمان زمان است که خاتم با اوست

✺✺✺

گر چه صد رود است در چشمم مدام

زنده رود باغ کاران یاد باد

✺✺✺

گر چه گردآلود فقرم شرم باد از همتم

گر به آب چشمه خورشید دامن تر کنم

✺✺✺

گفتم ای سلطان خوبان رحم کن بر این غریب
گفت در دنبال دل، ره گم کُنَد مسکین غریب

✺✺✺

گفتمش مگذر زمانی، گفت معذورم بدار
خانه پروردی، چه تاب آرد غم چندین غریب

✺✺✺

گفتم ای شام غریبان طُرِّه شبرنگ تو
در سحرگاهان حذر کن، چون بنالد این غریب

✺✺✺

گفت حافظ آشنایان در مقام حیرتند
دور نَبوَد گر نشیند خسته و مسکین غریب

✺✺✺

گل در بر و می در کف و معشوق به کام است
سلطانِ جهانم به چنین روز غلام است

✺✺✺

گوشم همه بر قولِ نی و نغمه چنگ است
چشمم همه بر لعلِ لب و گردش جام است

✺✺✺

گر ز دستِ زلفِ مُشکینت خطایی رفت رفت
ور ز هندویِ شما بر ما جفایی رفت رفت

✺✺✺

گر دلی از غمزهٔ دلدار باری برد برد
ور میان جان و جانان ماجرایی رفت رفت

✺✺✺

گل بی رخِ یار خوش نباشد
بی باده بهار خوش نباشد

✺✺✺

گداخت جان که شود کارِ دل تمام و نشد
بسوختیم در این آرزویِ خام و نشد

✺✺✺

گر مِی فروش حاجتِ رندان روا کند
ایزد گنه ببخشد و دفعِ بلا کند

✺✺✺

گر رنج پیش آید و گر راحت ای حکیم
نسبت مَکُن به غیر که این‌ها خدا کند

✺✺✺

گوهرِ مخزنِ اسرار همان است که بود
حُقِّهٔ مِهر بدان مُهر و نشان است که بود

✺✺✺

گر چه بر واعظِ شهر این سخن آسان نشود
تا ریا وَرزَد و سالوس مسلمان نشود

✺✺✺

گر من از باغِ تو یک میوه بچینم چه شود؟
پیش پایی به چراغِ تو ببینم چه شود؟

✺✺✺

گفتم غمِ تو دارم گفتا غمت سر آید
گفتم که ماهِ من شو گفتا اگر برآید

✺✺✺

گفتم ز مِهرورزان رسمِ وفا بیاموز
گفتا ز خوبرویان این کار کمتر آید

✺✺✺

گفتم که بر خیالت راهِ نظر ببندم
گفتا که شب رو است او از راهِ دیگر آید

✺✺✺

گفتم که بویِ زلفت گمراهِ عالَمَم کرد
گفتا اگر بدانی هم اوت رهبر آید

✺✺✺

گفتم خوشا هوایی کز بادِ صبح خیزد
گفتا خُنُک نسیمی کز کویِ دلبر آید

✺✺✺

گفتم که نوشِ لعلت ما را به آرزو کشت
گفتا تو بندگی کن کو بنده پرور آید

✺✺✺

گفتم دلِ رحیمت کِی عزمِ صلح دارد
گفتا مگوی با کس تا وقتِ آن درآید

✺✺✺

گفتم زمانِ عِشرت دیدی که چون سر آمد
گفتا خموش حافظ کاین غصه هم سر آید

✺✺✺

گر بُوَد عمر، به میخانه رَسَم بارِ دِگَر
بجز از خدمتِ رندان نکنم کارِ دِگَر

✺✺✺

گر مساعد شَوَدَم دایرهٔ چرخِ کبود
هم به دست آورمش باز به پرگارِ دگر

✺✺✺

گُلعِذاری ز گلستانِ جهان ما را بس
زین چمن سایهٔ آن سروِ روان ما را بس

✺✺✺

گر چه افتاد ز زلفش گرهی در کارم
همچُنان چشمِ گشاد از کَرَمَش می‌دارم

✺✺✺

گر دست دهد خاکِ کفِ پایِ نگارم
بر لوحِ بَصَر خطِّ غباری بنگارم

✺✺✺

گر قلبِ دلم را نَنَهد دوست عیاری
من نقدِ روان در دَمَش از دیده شمارم

✺✺✺

گر دست رَسَد در سرِ زُلفینِ تو بازم
چون گوی چه سرها که به چوگانِ تو بازم

✺✺✺

گر خلوتِ ما را شبی از رخ بِفُروزی
چون صبح بر آفاقِ جهان سر بِفَرازم

✺✺✺

گر من از سرزنشِ مدَّعیان اندیشم
شیوهٔ مستی و رندی نَرَوَد از پیشم

✺✺✺

گرم از دست برخیزد که با دلدار بنشینم
ز جام وصل می‌نوشم ز باغ عیش گل چینم

✺✺✺

گر از این منزل ویران به سوی خانه روم
دگر آن جا که روم عاقل و فرزانه روم

✺✺✺

گر ببینم خم ابروی چو محرابش باز
سجده شکر کنم و از پی شکرانه روم

✺✺✺

گر چه ما بندگان پادشهیم
پادشاهان ملک صبحگهیم

✺✺✺

گنج در آستین و کیسه تهی
جام گیتی نما و خاک رهیم

✺✺✺

گو غنیمت شمار صحبت ما
که تو در خواب و ما به دیده گهیم

✺✺✺

گلبرگ را ز سنبل مشکین نقاب کن
یعنی که رخ بپوش و جهانی خراب کن

✺✺✺

گفتا برون شدی به تماشای ماه نو
از ماه ابروان منت شرم باد رو

✺✺✺

گلبن عیش می‌دمد ساقی گلعذار کو
باد بهار می‌وزد باده خوشگوار کو

✺✺✺

گفتند خلایق که تویی یوسف ثانی
چون نیک بدیدم به حقیقت به از آنی

✺✺✺

گویی بدهم کامت و جانت بستانم
ترسم ندهی کامم و جانم بستانی

✺✺✺

گر ماه من برافکند از رخ نقاب را
برقع فروهلد به جمال آفتاب را

✺✺✺

گویی دو چشم جادوی عابدفریب او
بر چشم من به سحر ببستند خواب را

✺✺✺

گر کسی سرو شنیده‌ست که رفته‌ست این است
یا صنوبر که بناگوش و برش سیمین است

✺✺✺

گر صبر دل از تو هست و گر نیست
هم صبر که چاره دگر نیست

✺✺✺

گرد همه بوستان بگشتیم
بر هیچ درخت از این ثمر نیست

✺✺✺

گر جان طلبی فدای جانت
سهلست جواب امتحانت

✺✺✺

گر از جفای تو روزی دلم بیازارد
کمند شوق کشانم به صلح بازآرد

✺✺✺

گر آن مراد شبی در کنار ما باشد
زهی سعادت و دولت که یار ما باشد

✺✺✺

گر گویمت که سروی سرو این چنین نباشد
ور گویمت که ماهی مه بر زمین نباشد

✺✺✺

گر در جهان بگردی و آفاق درنوردی
صورت بدین شگرفی در کفر و دین نباشد

✺✺✺

گر هر که در جهان را شاید که خون بریزی
با یار مهربانت باید که کین نباشد

✺✺✺

گر جان نازنینش در پای ریزی ای دل
در کار نازنینان جان نازنین نباشد

✺✺✺

گلبنان پیرایه بر خود کرده‌اند
بلبلان را در سماع آورده‌اند

✺✺✺

گفتمش سیر ببینم مگر از دل برود
وآن چنان پای گرفته‌ست که مشکل برود

✺✺✺

گر همه عمر نداده‌ست کسی دل به خیال
چون بیاید به سر راه تو بی‌دل برود

✺✺✺

گر یکی از عشق برآرد خروش
بر سر آتش نه غریب است جوش

✺✺✺

گردن افراشته‌ام بر فلک از طالع خویش
کاین منم با تو گرفته ره صحرا در پیش

✺✺✺

گرم قبول کنی ور برانی از بر خویش
نگردم از تو و گر خود فدا کنم سر خویش

✺✺✺

گرم بازآمدی محبوب سیم اندام سنگین دل
گل از خارم برآوردی و خار از پا و پا از گل

✺✺✺

گر او سرپنجه بگشاید که عاشق می‌کشم شاید
هزارش صید پیش آید به خون خویش مستعجل

✺✺✺

گروهی همنشین من خلاف عقل و دین من
بگیرند آستین من که دست از دامنش بگسل

✺✺✺

گو خلق بدانند که من عاشق و مستم
آوازه درست است که من توبه شکستم

✺✺✺

گر دشمنم ایذا کند و دوست ملامت
من فارغم از هر چه بگویند که هستم

✺✺✺

گر به رخسار چو ماهت صنما می‌نگرم
به حقیقت اثر لطف خدا می‌نگرم

✺✺✺

گر من ز محبتت بمیرم
دامن به قیامتت بگیرم

✺✺✺

گر تیغ برکشد که محبان همی‌زنم
اول کسی که لاف محبت زند منم

✺✺✺

گویند پای دار اگرت سر دریغ نیست
گو سر قبول کن که به پایش درافکنم

✺✺✺

گر پیرهن به در کنم از شخص ناتوان
بینی که زیر جامه خیالیست یا تنم

✺✺✺

گر دست دهد هزار جانم
در پای مبارکت فشانم

✺✺✺

گر خانه محقر است و تاریک
بر دیده روشنت نشانم

✺✺✺

گر نام تو بر سرم بگویند
فریاد برآید از روانم

✺✺✺

گر غصه روزگار گویم
بس قصه بی شمار گویم

✺✺✺

گر متصور شدی با تو در آمیختن
حیف نبودی وجود در قدمت ریختن

✺✺✺

گواهی امین است بر درد من
سرشک روان بر رخ زرد من

✺✺✺

گفتم به عقل پای برآرم ز بند او
روی خلاص نیست به جهد از کمند او

✺✺✺

گرم راحت رسانی ور گزایی
محبت بر محبت می‌فزایی

✺✺✺

گفتم آهن دلی کنم چندی
ندهم دل به هیچ دلبندی

✺✺✺

گر برود به هر قدم در ره دیدنت سری
من نه حریف رفتنم از در تو به هر دری

✺✺✺

گر به کنار آسمان چون تو برآید اختری
روی بپوشد آفتاب از نظرش به معجری

✺✺✺

گر چه تو بهتری و من از همه خلق کمتریظ

شاید اگر نظر کند محتشمی به چاکری

✺✺✺

گر کنم در سر وفات سری
سهل باشد زیان مختصری

✺✺✺

گر درون سوخته‌ای با تو برآرد نفسی
چه تفاوت کند اندر شکرستان مگسی

✺✺✺

گل است آن یا سمن یا ماه یا روی
شب است آن یا شبه یا مشک یا موی

✺✺✺

گر زان که نه‌ای طالب جوینده شوی با ما
ور زان که نه‌ای مطرب گوینده شوی با ما

✺✺✺

گفتی که گزیده‌ای تو بر ما
هرگز نبدست این مفرما

✺✺✺

گستاخ مکن تو ناکسان را
در چشم میار این خسان را

✺✺✺

گر تو عودی سوی این مجمر بیا
ور برانندت ز بام از در بیا

✺✺✺

گوش من منتظر پیام تو را
جان به جان جسته یک سلام تو را

✺✺✺

گویم سخن شکرنباتت
یا قصه چشمه حیاتت

✺✺✺

گر جام سپهر زهرپیماست
آن در لب عاشقان چو حلواست

✺✺✺

گر می‌نکند لبم بیانت
سر می‌گوید به گوش جانت

✺✺✺

گر ندید آن شادجان این گلستان را شاد چیست
گر نه لطف او بود پس عیش را بنیاد چیست

✺✺✺

گر تو پنداری به حسن تو نگاری هست نیست
ور تو پنداری مرا بی‌تو قراری هست نیست

✺✺✺

گم شدن در گم شدن دین منست
نیستی در هست آیین منست

✺✺✺

گفتا که کیست بر در گفتم کمین غلامت
گفتا چه کار داری گفتم مها سلامت

✺✺✺

گر جان عاشق دم زند آتش در این عالم زند
وین عالم بی‌اصل را چون ذره‌ها برهم زند

✺✺✺

گر آتش دل برزند بر مؤمن و کافر زند
صورت همه پران شود گر مرغ معنی پر زند

✺✺✺

گویند به بلا ساقون ترکی دو کمان دارد
ور زان دو یکی کم شد ما را چه زیان دارد

✺✺✺

گر ماه شب افروزان روپوش روا دارد
گیرم که بپوشد رو بو را چه دوا دارد

✺✺✺

گر دیو و پری حارس باتیغ و سپر باشد
چون حکم خدا آید آن زیر و زبر باشد

✺✺✺

گر یک سر موی از رخ تو روی نماید
بر روی زمین خرقه و زنار نماند

✺✺✺

گر یکی شاخی شکستم من ز گلزاری چه شد
ور ز سرمستی کشیدم زلف دلداری چه شد

✺✺✺

گل خندان که نخندد چه کند
علم از مشک نبندد چه کند

✺✺✺

گر می نخوری طعنه مزن مستان را
بنیاد مکن تو حیله و دستان را

✺✺✺

گر شاخ بقا ز بیخ بختت رستست
ور بر تن تو عمر لباسی چستست

✺✺✺

گویند کسان بهشت با حور خوش است
من می‌گویم که آب انگور خوش است

✺✺✺

گویند مرا که دوزخی باشد مست
قولی‌ست خلاف ، دل در آن نتوان بست

✺✺✺

گرچه غم و رنج من درازی دارد
عیش و طرب تو سرفرازی دارد

✺✺✺

گردون ز زمین هیچ گلی برنارد
کش نشکند و هم به زمین نسپارد

✺✺✺

گر یک نفست ز زندگانی گذرد
مگذار که جز به شادمانی گذرد

✺✺✺

گویند بهشت و حورعین خواهد بود
آنجا می و شیر و انگبین خواهد بود

✺✺✺

گویند بهشت و حور و کوثر باشد
جوی می و شیر و شهد و شکر باشد

✺✺✺

گویند هر آن کسان که با پرهیزند
زآن‌سان که بمیرند چنان برخیزند

✺✺✺

گر باده خوری تو با خردمندان خور
یا با صنمی لاله رخی خندان خور

✺✺✺

گاویست در آسمان و نامش پروین
یک گاو دگر نهفته در زیر زمین

✺✺✺

گر بر فلکم دست بدی چون یزدان
برداشتمی من این فلک را ز میان

✺✺✺

گر نظر کردم به روی ماه رخساری چه شد؟
ور شدم مست از شراب عشق یکباری چه شد؟

✺✺✺

گهی درد تو درمان می‌نماید
گهی وصل تو هجران می‌نماید

✺✺✺

گر آفتاب رخت سایه افکند بر خاک
زمینیان همه دامن کشند بر افلاک

✺✺✺

گر چه ز جهان جوی نداریم
هم سر به جهان فرو نیاریم

✺✺✺

گر ز شمعت چراغی افروزیم
خرمن خویش را بدان سوزیم

✺✺✺

گر چه دل خون کنی از خاک درت نگریزیم
جز تو فریادرسی کو که درو آویزیم؟

✺✺✺

گر به رخسار تو، ای دوست، نظر داشتمی
نظر از روی خوشت بهر چه برداشتمی؟

✺✺✺

گرنه سودای یار داشتمی
کی چنین ناله زار داشتمی؟

✺✺✺

گر از زلف پریشانت صبا بر هم زند مویی
برآید زان پریشانی هزار افغان ز هر سویی

✺✺✺

گذار آرد مه من گاهگاه از اشتباه اینجا
فدای اشتباهی کآرد او را گاهگاه اینجا

✺✺✺

گاهی گر از ملال محبت بخوانمت
دوری چنان مکن که به شیون برانمت

✺✺✺

گربه پیرانه سرم بخت جوانی به سر آید
از در آشتیم آن مه بی مهر درآید

✺✺✺

گر من از عشق غزالی غزلی ساخته‌ام
شیوه تازه‌ای از مبتذلی ساخته‌ام

✺✺✺

گلچین که آمد ای گل من در چمن نباشم
آخر نه باغبانم شرط است من نباشم

✺✺✺

گر نگهدار من آنست که من می دانم

شیشه را در بغل سنگ نگه می دارد

 

 

Last Comments :
Tags :
۰ عدد دیدگاه تا کنون ثبت شده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
Made By Farhan TempNO.7