رویش

يكشنبه, ۲۲ مرداد ۱۴۰۲، ۱۱:۰۷ ب.ظ

حرف ض

✰✰✰

ضرورت است که عهد وفا به سر برمت

و گر جفا به سر آید هزارچندینم

✰✰✰

ضرورت است که نیکی کند کسی که شناخت

که نیکی وبدی از خلق داستان ماند

✰✰✰

ضعف پیری فکند بی جگران را از پای

دل چو افتاد قوی ،پشت دو تا شمشیر است

✰✰✰

ضعف طالع برده از من قوت تدبیر را

بر نتابد از خرابی خانه ام تعمیر را

✰✰✰

ضعف وعجز و فقر ما دانسته یی

درد ما را هم دوا دانسته یی

✰✰✰

ضعفم به جا گذاشته از خرمن وجود

کاهی که در برابر صد کوه غم بجاست

✰✰✰

ضعیفان خاک و خاشاکند سیلاب حوادث را

که از شمع آتش اول در نهاد ریسمان گیرد

✰✰✰

ضماد صبر همی کن بر این دل مجروح

طلای اشک همی کش بر این رخ چو زریر

✰✰✰

ضمیر مخزن دل پر کن از کلام حکیم

که در پند به از گنج لؤلؤ و یاقوت

✰✰✰

ضیافتی که در آنجا توانگران باشند

شکنجه ای است فقیران بی بضاعت را

✰✰✰

ضمیر دل نگشایم به کس مرا آن به
که روزگار غیور است و ناگهان گیرد

«حافظ»

✰✰✰

ضربت گردون دون آزادگان را خسته کرد
کو دل آزاده‌ای کز تیغ او مجروح نیست

«سنایی»

✰✰✰

ضربتی چون ضربت سودای او دستی نزد
شربتی چون شربت هجران او قاتل نشد

اوحدی، دل در وفا و عهد این خوبان مبند
کز غم خوبان بجز بی‌حاصلی حاصل نشد

«اوحدی»

✰✰✰

ضامن شده‌ام بهر نجات همه کس
بر من بنویس سیئات همه کس

«ابوسعید ابوالخیر»

✰✰✰

ضربتِ فرعون، ما را نیست ضَیر
لطفِ حق غالب بُوَد بر قَهرِ غیر

«مولانا»

✰✰✰

ضعیفان خار وخاشاکند سیلاب حوادث را
که از شمع آتش اول در نهاد رسیمان گیرد

«صائب تبریزی»

✰✰✰

ضامنِ ارزاقِ من اوست، مبادا که من
منّت شَروین بَرَم و اندُهِ شَروان او

«خاقانی»

✰✰✰

ضمیر دل نگشایم به کس مرا آن به
که روزگار غیور است و ناگهان گیرد

«حافظ»

✰✰✰

ضماد صبر همی کن بر این دل مجروح
طلای اشک همی کش بر این رخ چو زریر

«اشرف سمرقندی»

✰✰✰

ضعف پهلو بر کمر، می‌باید از هستی ‌گذشت
شمع اگر تا پای خود دارد سفر، بی‌زاد نیست

«بیدل دهلوی»

✰✰✰

ضایع مکن ای غنچه چنان عمر که در باغ
تا خنده کنی سایه‌ی گلچین به سر توست

«نصیحتی گیلانی»

✰✰✰

ضعف وعجز و فقر ما دانسته ای
درد ما را هم دوا دانسته ای

«مولانا»

✰✰✰

ضابطه تا دم به دم رو به ترقّی نهد
بهرِ جهان لازم است پادشه نوجوان

«محتشم کاشانی»

✰✰✰

ضرب شمشیر تو را نازم که در هر ضربتی
جان سلمان را حیات جاودانی می دهد

«سلمان ساوجی»

✰✰✰

ضرورت است که نیکی کند کسی که شناخت
که نیکی و بدی از خلق داستان ماند

«سعدی»

✰✰✰

ضامن رونق این بزم‌ گداز دل ماست
سوختن بهر نشاط دگران دارد شمع

«بیدل دهلوی»

✰✰✰

ضعف پیری فکند بیجگران را از پای
دل چو افتاد قوی، پشت دو تا شمشیرست

«صائب تبریزی»

✰✰✰

ضرورتست بلا دیدن و جفا بردن
ز دست آنکه ندارد به حسن همتایی

«سعدی»

✰✰✰

ضعف و عجز و فقر ما دانسته ای
درد مارا هم دوا دانسته ای

«مولانا»

✰✰✰

ضرب دشمن اگرچه با ضرر است
زدن دوست جانگداز تر است

«مکتبی شیرازی»

✰✰✰

ضیافتی که در آن توانگران باشند
شکنجه ای ست فقیران بی بضاعت را

«صائب تبریزی»

✰✰✰

ضمیر مخزن دل پر کن از کلام حکیم
که دُر پند به از گنج لولو ویاقوت

«نظامی»

✰✰✰

ضرورت است که عهد وفا به سر برمت
و گر جفا به سر آید هزار چندینم

«سعدی»

✰✰✰

ضامن مشو که درین آرزو به گور روم
چو گشت عمر من افزون ز پنجه سال

✰✰✰

ضرورت است که پیش تو پنجه نگشایم
مرا که قوت بازوی زورمند تو نیست

✰✰✰

 

Last Comments :
Tags :
۰ عدد دیدگاه تا کنون ثبت شده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
Made By Farhan TempNO.7